Thursday, January 26, 2012

عنکبوت سفید



کتاب های بسیار زیادی در حیطه کوهنوردی نوشته شده اند و شاید بتوان کوهنوردی را از لحاظ فرهنگ نوشتاری دارای یکی از غنی ترین میراث های مکتوب بشمار آورد و در بین تمامی کتاب کوهنوردی شاید بتوان عنکبوت سفید را یکی از تاثیر گذار ترین کتاب ها نامید.

بسیاری کوهنوردان نام آشنا و معروف دیروز و امروز در کوهنوردی اروپا این کتاب را الگو بخش خود در پای نهادن به دنیای کوهنوردی فنی و یا انگیزه ای برای وسعت دادن به حد تلاش خود نامیده اند.

در دنیای غیر کوهنوردی نویسنده کتاب "هنریخ هارر" را به واسطه کتاب معروف دیگرش "هفت سال در تبت" می شناسند.

کتابی که فیلم پرفروشی با همین عنوان نام از آن ساخته شد و به شرح ماجرای اسارت او در سال 1339 و در بازگشت از صعود اکتشافی نانگاپاربات در پاکستان بدست نیروهای متفقین در ابتدای جنگ جهانی دوم و سپس فرار او و اقامت گزیدنش در تبت و آشنایی با دالایی لاما و هجوم چین و اشغال تبت می پردازد.

اما شهرت "عنکبوت سفید " نیز در دنیای کوهنوردی نه تنها دست کم از هفت سال در تبت ندارد بلکه شاید در قیاس از آن بسیار معروف تر باشد.

صدها کوهنورد نام آشنا و گمنام بعد از مطالعه این کتاب به افسون و آرزوی صعود دیواره شمالی آیگر گرفتار شدند. صعودی "هارر" با چیره دستی تاریخچه آن را از تلاش های اولیه تا اولین صعود موفق و بعد از آن را بازگو می کند.

او با قلمی شیوا و سحار چنان لحظات نفس گیر صعود و تلاش های تلاش کنندگان راه صعود دیواره شمالی چه نافرجام و چه خوش پایان را به تصویر می کشد که خواننده خود را همگام و صعود کنندگان حس می کند.




او که خود جزو تیمی چهار نفره بود که بالاخره در سال 1938 (1316 شمسی) موفق به صعود این غول یخزده که بزرگترین معمای کوهنوردی آلپ لقب گرفته بود شدند توانسته بهتر از هر کسی نه تنها جزییات فنی و تکنیکی صعود ها را ترسیم کند بلکه با چیره دستی با زدن نقبی به حیطه اخلاقیات کوهنوردی و باید ها و نباید های آن دیدگاهی جالب در باره جنبه های روحی و ذهنی کوهنوردان را ارائه دهد و همچنین با نگاهی دقیق به نقش رسانه های و جنجال سازی خبرنگاران و قلم بدستانی پرداخته که با کمترین اطلاعات از کوهنوردی واقعی تنها به فکر اخبار داغی هستند که تیتر روزنامه هایشان شود آنانی که صعود برایشان مفهومی جز سوژه ای برای ایجاد جنجال ندارد و چه بهتر که صعودی با مرگ و سختی توام شود تا خوراک خبری آنها نیز کامل تر گردد.

همان گونه که دیواره شمالی آیگر یک دیواره معمولی نیست کتاب "هارر" نیز یک کتاب معمولی در کوهنودری بشمار نمی آید شور و احساس در صفحات آن موج می زند. نویسنده همواره تلاش کرده این شور و احساس را با سنجش و درک درست از واقعیت ها مهار کند.

نام آیگر با تاریخ کوهنوردی جهان گره خورده است. در کتاب تمامی نام هایی که هر یک پایه گذار مکتب و سبکی در کوهنوردی بوده اند را می بینید. از" هرمان بوهل" تا" لیونل تری" از" گاستون ربوفا" تا" ریکاردو کاسین" از "داگ اسکات" تا "جان هارلین" و "بانیگتون " و .......

تلاش بزرگ قامتان کوهنوردی با قلم سحار "هارر" با چیره دستی در کتاب به زیبایی به تصویر کشیده شده واشتباهات آن ها نقد شده و نویسنده تلاش کرده از موضع یک منتقد منصف به نقد تلاش ها و واکاوی شکست ها بپردازد.

اما ......

با وجود تمامی این ارزش ها و جایگاه رفیع ,این کتاب خالی از نقص نیست هر چند باورش دشوار است.

...

شاید این هم از دیگر وِیژه گی های آیگر است که براستی تمامی اضداد را در خود جا داده است.

"هارر" این منتقد بیطرف و این کوهنورد صادق در بخشی از این کتاب چنان چشم بر واقعیت بسته که شاید سخت به باور بیاید. شاید برای بیش از صد ها هزار خواننده کتاب او دشوار باشد که باور کنند حتی منتقد و نویسنده ای مانند او می تواند به ورطه بغض فرو بغلطد و چشم بر واقعیت ببندد.

قبل از واکاوی این مورد بهتر است کمی بیشتر با دیواره شمالی آیگر ـ اهمیت اولین صعود آن در تاریخ کوهنوردی آلپ و جایگاه "هارر" آشنا شویم.

دیواره 1800 متری شمالی آیگر یکی از شش دیواره بزرگ آلپ و شاید معروفترین آنها است. چشم انداز عظیم این دیواره که بر خلاف تمامی دیواره های معروف آلپ آیگر در محلی مشرف به شهر و زندگش اشرافی شهری, در بالای پیست اسکی معروف “شایدک"و شهرک گریندل ولد سویس قرار گرفته همواره نگاه بسیاری از کوهنوردان و غیر کوهنوردان را به سوی خود کشیده و می کشد.

دیواره شمالی آیگر بعداز دوران طلایی کوهنوردی آلپ و صعود تمامی قله ها و مسیرهای سنگی معروف آن تنها دیواره ای بود که در برابر کوهنوردان تسلیم نشده بود. حاصل تلاش های تا قبل از سال 1938 بر روی این دیواره هشت کشته بود. چهار تن از این افراد اعضای گروهی بودند که در سال 1936 سعی صعود دیواره را داشتند. صعودی که پایان آن چیزی ورای تراژدی بود.

سالهای انتهایی دهه 30 در اروپای زخم خورده از جنگ جهانی اول سال های به گوش رسیدن پا های رایش سوم و اوج احساسات ناسیونالیستی برای ملیت های مختلف این قاره بود. آلمان نازی در سر حال سر بلند کردن از خاکستر بود و ورزش گاه دست مایه ای می شد برای ابزار وجود و اثبات برتری. صعود آیگر چنان اهمینی یافته بود که سران آلمان نازی جایزه مدال طلای المپیک را برای اولین صعود کنندگان وعده داده بودند.



کوهنوردی ورزشی است فاقد تماشگر و اوج فعالیت های آن در محیط های دور افتاده و عاری از چشم هر بیننده ای انجام می شود اما آیگر باید تمایز خودش را با هر کوه دیگری ثابت کند . حتی از این نظر. مردم عادی و توریست ها می توانند با دوربین های نصب شده بر روی تراس هتل ها ( در صورت مساعد بودن هوا) از لحظه لحظه حرکت و تلاش کوهنوردان با خبر شوند و آن را به نظاره بنشینند. درست همانند هر رقابت ورزشی دیگری !

این ویژگی خاص برای خبرنگاران ورزشی و اربابان جراید فرصتی استثنایی برای خبر پراکنی و جنگ رسانه ای از آخرین خبر ها در مورد فتح آخرین دژ فتح نشده آلپ بشمار می آمد که با درج اخبار و تیترهایی جنجالی نظیر به افزایش تیراژ روزنامه های خود بپردازند.

این توجه رسانه ای صعود آیگر در دنیای کوهنوردی خواه نا خواه باعث ایجاد رقابتی پنهان بین سنگنوردان برتر آن زمان شده بود. کوهنوردان بخش های شرقی و غربی آلپ که هر کدام نماینده سبک خاصی در کوهنوردی بودند می خواستند این افتخار را به نام خود ثبت کنند.

اما هیبت سنگین این دیواره آن چنان بود که تا سال 1934 هیچک جرات تلاش واقعی را بر روی آن به خود نداد.

در سال 1934 دو کوهنورد تا ارتفاع 2900 آن صعود کردند.

درسال 1935 دو کوهنورد آلمانی بعد از سه روز تلاش و رسیدن به ارتفاع 3300 متر در میان توفان ناپدید شدند و جان باختند.

در سال 1936 صعود چهار کوهنورد آلمانی و اطریش یکی از دردناک ترین حوادث کوهنوردی را رقم زد و منجر به مرگ تمامی آن ها شد. مرگ آخرین نفر که در در برابر چشمان مستاصل تیم امداد و تماشگران مضطرب از پایین دیواره که با تلسکوپ آن را به نظاره نشسته بودند بحث های زیادی را در جامعه برانگیخت تا جایی که بسیاری سخن از غیر قانونی کردن کوهنوردی و ممنوعیت آن نمودند.

در سال 1937 دولت سویس اعلام کرد صعود دیواره ممنوع است و در صورت تلاش و بروز حادثه بر روی آن هیچ تیم امدادی برای کمک حرکت نخواهد کرد. این سال دیواره نیز دو کشته طلب کرد.

صعود سال 1938 که "هارر" جزو آن بود می توانست با تراژدی و مرگ همگام شود. او در آن زمان دانشجو بود با دوستش "فریتز کاسپارک "قرار صعود دیواره را می گذارند و با دو چرخه و موتور سیلکتی قراضه خود را از اطریش به سویس می رسانند. و چادر خود را در پای دیواره بر پا می کنند.

در محل چادرگاه آن ها چندین چادر دیگر هم متعلق به کوهنوردانی از آلمان و ایتالیا و اطریش بود. "هارر" و همطنابش بعد از چند روز بررسی آماده صعود می شوند. حرکت خود را در نیمه های شب آغاز می کنند. در ساعات آغازین روز متوجه صعود دو کرده دیگر در پشت سر خود می شوند. در یکی از دو کرده دو اعجوبه کوهنوردی آن زمان "آندره هکمایر" و "لوودیک ورگ" در حال صعود بودند.

"ورگ " در سال1937 و بعد تلاشی در خود تحسین بر روی دیواره داشت و از دو شب بیواک در طوفان دیواره جان سالم بدر برده بود. و "هکمایر" فنی ترین کوهنورد آن روزگار آلپ غربی لقب گرفته بود.

کرده دیگر دو کوهنورد جوان بودند که با تجهیزاتی بسیار نامناسب قصد صعود داشتند. سه کرده بعد از رسیدن به همدیگر خود را در وضعیتی نا خواسته می بینند.

صعود از مسیری نا مشخص و در چنین حالتی آن هم با نفراتی که هیچ شناختی از یکدیگر نداشتند چندان عاقلانه به نظر نمی رسید. "هکمایر " و "ورگ" با تصمیمی درست که ناشی از تجربه بالایشان بود اعلام می کنند که بهتر می بینند فرود بروند و خود را درگیر ریسک صعود و گیر کردن در ترافیک دو کرده دیگر نکنند!

تصمیمی این دو نفر به منزله چشم پوشی از کسب چنین افتخاری و خالی گذاشتن میدان برای نفراتی بود که از لحاظ نام و تجربه قابل به مقایسه با آنها نبودند بسیار قابل تحسین بود.

تصمیم که نشان از دید درست و حاکم بودن قدرت تصمیم گیری این دو اسطوره کوهنوردی داشت. کوهنورد عقلانی و نه احساسی . کاری که انجامش در توان هر کسی نیست.

یک آن خود را جای آنها بگذارید, دو کوهنورد با تجربه در هوایی مناسب با لوازمی که در زمان خود بی نظیر و انقلابی بود ( کرامپون اختصاصی 12 نیشه ) و تبر یخ کوتاه که بطور اختصاصی برای آن ها ساخته شده. برنامه ای که می توانست در تاریخ ثبت شود و اسپانسر ها و افکار عمومی که مشتاقانه منتظر صعود آنها بودند.

هیچکدام این عوامل باعث تحت تاثیر قرار گرفتن این دو نشد. آن ها میدان را برای دو کرده دیگر که جلوتر از آنها صعود را آغاز کرده بودند خالی گذاشتند و فرود رفتند.

"هارر" به صراحت شگفتی خود را از این تصمیم بیان می کند. تصمیمی که برای آنها غیر قابل باور بود. در هر حال دو کرده با فاصله کم از یکدیگر و بصورت مجزا به صعود ادامه می دهند. در ساعات نیمروزی کرده پاینی که مسیر را فراتر از توان خود می بیند با فریاد به آنها اعلام می کنند که آنها نیز فرود می روند!

"هارر" و همطنابش بر روی دیواره تنها می مانند. آنها خود را به اولین محل بیواک معروف به لانه پرستو می رسانند. صعود تا این مرحله خوب پیش رفته بود.

آیگر در تابستان هم همواره پوشیده از برف و یخ است اما "هارر" که تخصص بیشتر در سنگنوردی داشت از آوردن کرامپون صرفنظر کرده بود به جای آن به زیره کفشهای کوهنوردیش گلمیخ هایی برای صعود از بخش های یخی کوبیده بود. کاری که در اولین بیواک و با دیدن قسمت های یخ زده بالای سرش به اشتباه بودن آن پی برده بود.

در هر حال هوای خوب و این فرصت استثنایی برای صعود کامل جبهه شمالی باعث شد که آن دو این امر را نادیده بگیرند. قرار شد "هارر" قسمت های سنگی و "کاسپارک " بخش های یخی را صعود کنند.

صبح بعد با روش شدن هوا آن ها در بخش های پاینی دویاره دو کوهنورد بصورت دو نقطه کوچک را دیدند که مشغول صعود با سرعتی عجیب بودند. کمتر از دو ساعت بعد آن ها با دیدگانی حیرت زده متوجه شدند آن دو کسانی غیر از "هکمایر" و "ورگ " نیستند. که با آگاهی از فرود تیم قبلی از مسیر مجددا برامه خود را برای صعود عملی دیدند و با سرعتی عجیب مسیر صعودی را یک روز طول می کشید در چند ساعت صعود کردند و خود را به محل بیواک رساندند.

"هارر" شادی خود از دیدن آن را پنهان نمی کند. تجربه و توانایی آن دو نفر می توانست بدون تردید کمک برزگی برای صعود باشد. بدون هیچ صحبتی هر چهار نفر قبول کردند در قالب یک تیم و بصورت یک طناب صعود کنند. سر طنابی را " هکمایر "که شکی در توانایی های فنی او نبود بر عهده گرفت.

این کرده چهار نفره موفق شد دیواره را به دو شب مانی و در هوایی میان طوفانی بسیار وحشتناک صعود کند. سنگنوردی فنی در " رمپ "سرمای سوزان در شب بارش تگرگ و برف سنگین در "تراورس ایزدی" ریزش بهمن در بخش " عنکبوت سفید "و یخزدگی " شکاف خروجی" هیچدام نتوانست خللی در اراده آن ها در اتمام مسیر بوجود آورد. هر چند بقول "هارر" این روح سرکش آنها بود که جسم بی توانشان را تا فراز قله و گام های انتهای بالا کشید.

در بازگشت از آنها بسان قهرمانان افسانه ای تجلیل به عمل آمد. با ماشین تشریفات و در میان استقبال بی نظیر مردم به برلین رفتند و مدال شجاعت توسط دولتمردان آلمان و اطریش به آن ها اعطا شد.

آخرین دژ آلپ در برابر اراده کوهنوردان تاب تحمل نیاورد. هر چند "هارر" معتقد بود آیگر با ما مهربان بود و ما آن را فتح نکردیم چون هیچ کوهی فتح نمی شود آیگر تنها به ما اجازه عبور داد.

"هارر" سال بعد به تیم اکتشافی نانگا پاربات دعوت می شود و همانطور که گفته شده این برنامه برای او تبدیل به سفری طولانی و ده ساله می شود.

"عنکبوت سفید" نام یکی از گلو گاه های معروف صعود دویاره شمالی آیگر است. بخشی از دیواره که محل تجمع برف و یخ و بهمن های فرو ریخته از بالای کوه است. دست طبیعت به گونه دیدنی حالت برف ها و ستون های یخی این قسمت را شکل داده که از دور همانند عنکبوتی با بازو های آویخته بر سینه دیواره بنظر می رسد.

عنکبوت سفید یکی از خطر ناک ترین بخش های دیواره است. زیرا بهمن های "شکاف خروجی " و سایر بهمن های خط الرس دقیقا بر روی آن می ریزند. و اگر کوهنوردی در داخل آن دچار بهمن شود هیچ راه گریزی برای او باقی نمی ماند. حتی در بهترین شرایط هوایی در امکان ریزش بهمن بر روی آن وجود دارد عنکبوت سفید مهلکه ای است که فرار از آن به تجربه و زمان شناسی فراوان نیاز دارد و بدون تعمق پا گذاشتن به دام آن فرار از آن امکان پذیر نیست.

توجه کوهنوردان بعد از پایان شعله های خانمان سوز جنگ جهانی دوم مجددا به سوی این آیگر جلب شد و اینبار هدف انجام صعود موفق دوم بود. کوهنوردان هر کشور می خواستند اولین گروه از سرزمین خود باشند که به آیگر صعود می کنند.

و طی سال های 1950 به بعد آیگر شاهد انجام صعود های حماسی بزرگی شد. صعود هایی که در بعضی از آنها کوهنوردانی نظیر هرمان بوهل و گاستون ربوفا بر روی سنگ های یخ آجین آیگر حماسی ترین صعود های تاریخ کوهنوردی را در سخت ترین شرایط رقم زدند.

اما در سال 1957 آیگر شاهد یکی از بزرگترین تراژدی ای تاریخ صعود خود بود. صعود نا فرجام که ماحصل آن هشت شب بیواک جهنمی بر روی دیواره و سه کشته و یک نجات یافته بود. و در پایان "کلودیو کورتی" در عملیاتی بینظیر و بر دوش امداد گران به سرپرستی "لیونل تری" توسط یک سیم بکسل 300 متری به بالای دیواره حمل شد.

"کلودیو کورتی" هر چند از آن صعود جهنمی گریخت اما آخر عمر بسان زندانی آیگر و در سایه تبعات آن صعود قرار داشت.

کورتی و همطناب او به قصد صعود مسیر 1938 و کسب عنوان اولین کوهنوردان ایتالیایی صعود کننده دیواره شمالی تلاش خود را آغاز کردند. هر جند آنها کوهنوردان ورزیده ای بودند اما بنا به هر علتی صعودشان سرعت مناسبی نداشت و حتی در روز اول بخاطر صعود از بخشی اشتباده مجبور به بیواک در محلی غیر از "آشیانه پرستو " شدند. در دومین روز صعود شان دو سنگورد جوان و بسیار پر فروغ آلمانی به آنها رسیدند.

دو کرده مسیر را با هم ادامه دادند. هوای نامناسب روز دوم هم نانع ادامه مسیر توسط آنها نشد. اما سرعت آنها همچنان کم بود. با خراب شدن هوا در روز سوم آنا سر سختانه به صعود ادامه دادند و با عبور از "رمپ" خود را به "تراورس خدا" رساندند. و با خوش شانسی از عنکبوت سفید عبور کرده و در ابتدای دهلیز انتهایی قرار گرفتند.

همطناب کورتی در مسیر سقوط می کند و در زیر یک کلاهک با پایی شکسته آویزان می ماند. تلاش سه کوهنورد دیگر برای بالا کشیدن او به جایی نمی رسد و آنها به نا چار او را با طناب چند متری پایین می دهند تا به یک طاقچه برسد و به او می گویند که آنها برای درخواست کمک می روند.

چند طول بالاتر و در شرایط طوفانی ریزش سنگ و زخمی شدن صورت امکان صعود را از " کورتی " می گیرد. دو آلمانی مجبور می شود او را در قسمتی مطمئن رها کنند و خود برای درخواست کمک به سمت دهلیز انتهایی صعود را ادامه دهند.

هوای طوفانی و ریزش شدید برف هم برای کامل شدن این تراژدی دست به دست هم داده بودند. "کورتی" چهار شب وحشتناک را در یک کیسه بیواک کوچک در حالت نیمه معلق و یخزده سر می کند.

کوهنوردان آلمانی هرگز بعد از آن دیده نشدند. و اخبار این صعود بسرعت سر تیتر روزنامه های آن روز شدو سیل توریست ها - خبرنگاران و کوهنوردان به سمت گریندل ولد هجوم آورد بطوری که تمامی هتل های " گریندل ولد" پر شده بود و جمعیت در پشت تلسکوپ های بالکن هتل ها برای دیدن کوهنوردان در دام افتاده صف کشیده بودند تا شاید با کنار رفتن ابرها با چشمان خود شاهد این نمایش دردناک باشند.

نیروی هوایی سویس به درخواست آلپاین کلاپ برای انجام عملیات گشت زنی یک هواپیما را اعزم کرد و هواپیما موفق شد در میان ابر و مه محل سانحه را بهتر مشخص کند و از آن عکس برداری نماید.

کوهنوردان ایتالیایی و فرانسوی هم خود را به آیگر رسانده بودند. افرادی نظیر " ریکاردو کاسین" و " لیونل تری" با هماهنگی گاید ها سویسی آماده انجام عملیات نجات شدند. تیم نجات با صعود از مسیر جنوبی خود را به قله رساند و با نصب وینچ و استفاده از حدود 300 متر سیم بکسل توانستند خود را به " کورتی " نیمه جان برسانند. و او را بر دوش گرفته و از دیواره خارج کنند.

"کورتی" در حالتی که رمقی در جان نداشت توسط آنها به پایین و بیمارستان برده شد. هر چند دیگر شرایط بد امکان هیچ گونه کمک به همطناب او را در 200 متر پایین تر نمی داد.

زندگی "کورتی" برای همیشه در عصر روزی که به بیمارستان رسید و در اولین مصاحبه ای که توسط یک خبرنگار سویسی با او شد تغییر کرد. این خبرنگار, ایتالیایی نمی دانست و مترجم محلی در بیان سخنان "کورتی" که هنوز تمرکز کافی نداشت دقت کافی نداشت و هر چه خود می خواست به آن اضافه کرد.

حاصل انتشار این مصاحبه که بعد همواره مورد استناد همگان و منجمله "هارر" در کتاب عنکبوت سفید شد بلند شدن انگشت اتهام به سوی "کورتی " بود که با استناد به تناقض هایی گفتار اولیه او او را متهم به دروغ گویی ضعف تکنیکی و از هم بدتر قتل دو کوهنورد آلمانی کردند!

مطبوعات اطریش و آلمان روایت او را نادیده گرفتند و او را متهم کردند با حمله به کوهنوردان آلمانی در بالای مسیر آنها را به پایین پرت کرده تا از ابزار و مواد غذایی آنها استفاده کند.

و زخم صورت او را نه بر اثر اصابت سنگ بلکه بر اثر ضربه در هنگام درگیری و بریدن طناب آن دو می دانستند!!

زمان های اعلام شده توسط "کورتی" در بخش های مختلف مسیر و روزهای مسیر را متناقض اعلام کردند و او را مسئول مستقیم مرگ همطنابش دانستند.

غوغای رسانه ای آن چنان بالا گرفت که حتی پای پلیس نیز به این جریان کشیده شد. دیگر هیچکس توضیحات " کورتی" را قبول نمی کرد و هر شخصی تئوری خود را از این اتفاق بیان می کرد. پیدا نبودن هیچ ردی از دو کوهنوردی آلمانی نیز به این شکیات دامن زده بود.

"هارر" نیز در این میان در صف مخالفان "کورتی" قرار گرفته بود.

نگاه سال های بعد از جنگ آلمان ها به ایتالیایی ها بسیار شکاک بود. در نظر آن ها این ایتالیا بود که باعث شکست در جنگ شده بوده بود. رقابت دیرینه کوهنوردان این دو کشور نیز به زمانی قبل از جنگ بر می گشت. برای "هارر" قابل قبول نیود که چگونه دو کوهنورد جوان و با استعداد آلمانی در انتهای دیواره ناپدید شده بودند!

و تیم امداد با سرپرستی فرانسوی ها هم تنها به ایتالیایی کمک کرده بود!

او حتی به هزینه شخصی خود تیم هایی را آیگر اعزام کرد تا با جستجو در پای مسیر به دنبال جنازه های آن دو بگردد. " هارر" تمامی عملیات نجات را به زیر سئوال برد و با استناد به مصاحبه اولیه "کورتی" و تصاویر نا واضح گرفته شده از هواپیما او را متهم به مرگ بقیه کرد.

"هارر" در عنکبوت سفید هم تمامی این اتهامات را تکرار کرده با بیان روایت خودش ذهن خواننده را تنها به یک نقطه می کشاند محکومیت و بی کفایتی "کورتی".

موفقیت بی سابقه این کتاب و کتاب هفت سال در تبت , جایگاه هارر و دوستی او با دالایی لاما و وزنه اچتماعی او چنان شخصیتی برای وی ساخته بود که براستی مخالفت با نظرات او در توان کسی نبود.

عنکبوت سفید به زبان های مختلف ترجمه شد و خوانندگان آن همگام قلم سحار "هارر" بر عدم صلاحیت "کورتی" صحه گذاشتند.

در این میان صدای "کورتی" چندان به جایی نمی رسید و اگر نبود پشتبانی " بوناتی" از او در آلپین کلاب ایتالیا حتی دوستان او نیز حاضر به پذیرش دو باره او نمی شدند.

چندین سال با پیدا شدن جسد دو کوهنورد آلمانی که در زیر بهمن و در مسیر بازگشت و در پشت دیواره مدفون شده بودند بالاخره گواه بی گناهی "کورتی" آشکار شد. آلپاین کلاب ایتالیا روایت او را از صعود قبول کرد و از او اعاده حیثیت شد.

دبیر خانه آلپاین کلاب از "هارر" خواست تا با تصحیح عنکبوت سفید این موضوع را تصحیح کند اما "هارر" زیر بار این مورد نرفت و این بار بی کفایتی و عدم صلاحیت انگشت گذاشت. "هارر" تا زمان مرگ حاضر به تغییر عقیده خود نشد.

دیدگاه جزم اندیش و متصعب او در باره کوهنوردی سنتی و مذموم شمردن او درخواست کمک و مطلق شمردن این انگار ها باعث شد که او این چنین بیرحمانه "کورتی" را محکوم کند. توانایی شگرف او در نگارش چنان دلایلش را قابل قبول جلوه می دهد که راهی جز پذیرش برای خواننده ای که تنها آگاهی او از این اتفاق کتاب عنکبوت سفید است نمی گذارد.

چاپ های مجدد عنکوب سفید بدون هیچ تغییر توسط "هارر" بارها وارد بازار شد و همواره در ردیف پرفروش ترین کتابهای کوهنوردی قرار گرفت. و همواره این " کورتی" بود که در ذهن خوانندگان مقصر شمرده می شد.

کورتی برای سال ها زندانی آیگر و افکار عمومی باقی ماند.

در سال 2004 بعد از جلسه ای که در آن بالاخره آلپاین کلاب ایتالیا از "والتر بوناتی" به خاطر اتفاقات صعود قله k2 عذر خواهی کرد. بوناتی در میان جمعیت دوست قدیمی خود " کلودیو کورتی " را دید. به نزد او رفت و گفت: کلودیو وقت آن است که برای تو کاری بکنیم.

پاسخ "کورتی" این بود: نه دیگه برام مهم نیست . هر چی بود گذشت و تموم شد.

"کورتی" در سال 2010 در ایتالیا چشم از جهان رو بست.

............

..................

عنکبوت سفید هر چند امروزه به عنوان یک اثر تاثیر گذار در ادبیات کلاسیک کوهنوردی جایگاه خود را حفظ کرده اما از نظر مورخان کوهنوردی به خاطر عدم رعایت بیطرفی در مورد صعود "کورتی" نمی تواند بصورت یک مرجع بیطرف مورد استناد بگیرد.

گویا در وجود هر کس یک عنکبوت سفید وجود دارد که می تواند باعث فرو افتادن او به ورطه خود خواهی و تنگ نظری شود "هارر" هر چند از عنکوب سفید آیگر جان سالم بدر برد اما در جدال با عنکبوت سفید درون خود نتوانست پیروز شود!

عنکبوت سفید آیگر تله گاه بهمن و نقطه بی برگشت مسیر است و عنکبوت سفید درون ما ؟

پاسخ با خود ما است که تا چه می توانیم از دام آن دوری کنیم و اگر درگیر آن می شویم تا چه بتوانیم از آن با منطق و درایت و شناخت عبور کنیم.




همین!

----------------------------------------------------------