Monday, November 05, 2001

نوشته های آذر ۱۳۸۰

پاكستان كشور همسايه ما داراي 5 قله هشت هزار متري است و دومين كوه بلند دنيا در اون قرار داره. ديواره هاي سنگي ترانگو در پاكستان همواره در طول سال پذيراي تعداد زيادي كوهنورد به سوي خودش است ولي كوهنوردان ايراني از حضور در اين بهشت محرومند.

البته كسي اونا رو محروم نكرده كه نمي شه به اونجا بروند. هزينه بسيار سنگين صعود هاي خارجي براي ما اين امكان را از ما گرفته است.
كوهنوردان اروپايي يا امريكايي به خاطر بالا بودن قدرت پول كشورشان باحتي به اين مناطق مي رون ولي ما؟
البته وجود كمپاني هاي پشتيباني كننده اين برنامه ها رو هم نمي شه در نظر نگرفت .
كه با تامين يكسري از لوازم و دادن امكانات به كوهنوردان كمك مي كنند. اين كمپاني ها كه عمدتا توليد كننده وسايل كوهنوردي هستند در حقيقت چند استفاده از اين كار مي برند :
- تبليغي براي خودشون است كه لوازمشون در شرايط سخت به خوبي جواب داده است .
- نقاط ضعف احتمالي ابراز رو متوجه مي شوند و سعي در رفع اون دارند.
اما متاسفانه در ايران اين مسئله چندان جا نيفتاده است .
و صعود هاي بلند برون مرزي گاهي براي ما بصورت رويا در ميآد.
دليل نوشتن اين چند خط خودندن اين گزارش بود كه چي كار كردن . صعود مسير 135 اون هم توي ديواره 1300 متري ظرف 11 روز. تجسمش هم كار سختيه .
 

 ================================================

● معمولي بودن كار سختيه . و شايد از نظر بسياري گناه باشه . اما من هيچ عيبي در اون نمي بينم 
معمولي بودن با روز مره بودن فرق داره . يه آدم معمولي مي تونه به بسياري از چيزهاي عادي نگاه كنه و لذت ببره ولي كساني كه خودشونو خيلي مهم مي دونن نمي تونن از هيچ چيز عادي لذت ببرند.
من كه حاضر نيست لذت نگاه كردن به ستاره ها در كوير رو با هيچ چيز عوض كنم .
واسه همينه كه دوست دارم معمولي بمونم چون اگر معمولي نباشم هيچ وقت زمان به كوير رفتن رو پيدا نمي كنم 
بقول يكي:
کرورها سال است که گل‌ها خار مي‌سازند و با وجود اين کرورها سال است که برّه‌ها گل‌ها را مي‌خورند. آن وقت هيچ مهم نيست آدم بداند پس چرا گل‌ها واسه ساختنِ خارهايي که هيچ وقتِ خدا به هيچ دردي نمي‌خورند اين قدر به خودشان زحمت مي‌دهند؟ جنگ ميان برّه‌ها و گل‌ها هيچ مهم نيست؟ اين موضوع از آن جمع زدن‌هاي آقا سرخ‌روئه‌يِ شکم‌گنده مهم‌تر و جدي‌تر نيست؟ اگر من گلي را بشناسم که تو همه‌ي دنيا تک است و جز رو اخترک خودم هيچ جاي ديگر پيدا نميشه و ممکن است يک روز صبح يک برّه کوچولو، مفت و مسلم، بي اين که بفهمد چه‌کار دارد مي‌کند به يک ضرب پاک از ميان ببردش چي؟ يعني اين هم هيچ اهميتي ندارد؟ اگر کسي گلي را دوست داشته باشد که تو کرورها و کرورها ستاره فقط يک دانه ازش هست واسه احساس وشبختي همين قدر بس است که نگاهي به آن همه ستاره بيندازد و با خودش بگويد: «گل من يک جايي ميان آن ستاره‌هاست»، اما اگر برّه گل را بخورد برايش مثل اين است که يکهو تمام آن ستاره‌ها پِتّي کنند و خاموش بشوند. يعني اين هم هيچ اهميتي ندارد

=========================================
 ● شمارنده را از صفحه برداشتم . باهاش مشكل داشتم . هي وسوسه مي شدم كه ببينم چند نفر مطالبم رو خوندن از كجا هستن و ....

اما خسته شدم . نوشتن برام يه جور صعود انفراديه . كاريه كه خودتي و خودت . به اميد كسي نيستي كه همراهت باشه و حمايتت كنه . خودت بايد راهتو پيدا كني . و ازش بري بالا. خودت بايد هم صعود كني و هم حمايت . بايد ذهنت رو از هر چي كه دور و برته پاك كني و فقط به بودن و خواستن فكر كني . و آروم آروم شكيبايي خودتو امتحان كني تا به جايي كه مي خواهي برسي .
بارها از خودم پرسيدم اين همه تازيانه بر تن زدن براي چيست .
چرا در توفان در سرما و ستيغ هاي سنگي به پيش مي رم .
جوابش رو فقط وقتي كسي مي فهمه كه اونجا باشه .
از اونجا به آسمون نگاه كنه و لذت خواستن و توانستن را درك كنه .
بقول دوست خوبم عباس جعفري:
مي توان از روي قله هاي بلند به زندگي نگريست 
مي توان در يك كرده دو نفره ده نفره هزار نفره هزار هزار نفره تا قله بلند آينده صعود كرد
مي توان حقيقت دوستي و ايمان را به يك كارابين انداخت و تا آن بالا برد
مي توان آن بالا ها دور آتش سرود خواند خنديد
مي توا ن از آنجا تا آسمان تا نور تا اهورا طناب ثابت كار گذاشت 

=======================.
 ● توي خبرها خوندم مسير Nose در ال كاپيتان در مدت 3 ساعت و 24 دقيقه صعود شد.

يعني اونا يك مسير 1000 متري رو كه صعود عاديش براي يك تيم خوب 3 روز طول مي كشه رو پرواز كردند;). هر چي فكر مي كنم با خودم مي گم يعني چي اونوقت .
چقدر تمرين و چقر توانايي پشت اين صعود خوابيده واقعا آفرين 
يادمه سال 1365 هم ديواه علم كوه از مسير فرانسويها ظرف 3 ساعت صعود شد همه بشدت تعجب كرده بودن .
وي مي گفتن مگه مي شه اين كار رو كرد و خيلي ها اصلا انجام اين صعود را انكار مي كردند
اين صعود بيشك اثرات خودشو در زمينه صعود هاي بلند نشون خواهد داد. 
  ........................................................................................ 

 ● مهمترين مشكلي كه كوه هاي ما را تهديد مي كنه آلودگي او نهاست . كافيه كه يك بار در كوه با دقت به دور و بر خودمون نگاه كنيم . 
همه جا پر شده از آشغال و زباله هيچ كس به اين فكر نيست كه زباله اي كه به دور مي اندازد چه سر نوشتي پيدا مي كند
دردناك تر از همه وضعيت اسف پار پناه گاه هاي كوهستاني ما است . جايي كه ديگه پاي غير كوهنورد ها به اون نمي رسه پناه گاههاي اطراف دماوند مملو از زباله كساني است كه براي صعود مي آيند.
اونا ديگه كوهگرد معمولي جمعه نيستند. ولي چي مي شه گفت كه .....
جمعه صبح ساعت 9 رسيدم به پناهگاه قله توچال . نفرات آزمون هنوز نرسيده بودند و قله خلوت بود. داخل پناهگاه بقدري پر از آشغال بود كه آدم نمي دونست مي شه به اونجا لغت پناهگاه رو اطلاق كرد يا نه .
روزنامه مچاله - پوست ميوه - و هر چي كه بشه مجسم كرد تو كف پناهگاه ريخته شده بود.
شروع كردم به جمع كردن و بعد از دقايقي به اندازه يك سطل بزرگ يه گوشه زباله جمع شده بود.
رفتار نفراتي كه به قله مي اومدن برام جالب بود. بعضي ها خيلي راحت مي نشستند و غذا مي خوردند و باقي مانده را مي انداختند كنا همون بقه و مي رفتند!!!
بعضي ها هم سعي در مراعات داشتند.
به ياد روزي افتادم كه بعد از چند ساعت صعود روي بزرگترين يخچال آلپ به سطل زباله بزرگي برخورد كرده بودم كه برام خيلي عجيب بود. كوهنورد فرانسوي همراهم گفت : اين سطل هر روز توسط هيل كوپتر تخليه مي شود.
داخل تمام پناهگاه ها ي آلپ مكان مخصوصي براي ريختن زباله بود كه هر روز توسط هيلي كوپتر به پايين منتقل مي شد.
و از تميزي و مرتب بودن داخل پناه گاها چي بگم . يه هتل 3 ستاره رو مجسم كنيد.
ميزهاي چوبي يكي از پناه گاه ها بقدري تميز بود از مسئول اونجا پرسيدم اين ميزها را تازه آورديد و چقدر متعجب شدم كه گفت :‌اين ميزها از 10 سال پيش تا به حال عوض نشده !!!
مقايسه كنيد با ميز هاي چوبي پناه گا هاي عمومي ايران .و
اشكال كجاست ؟
و چه بايد كرد.
 

........................................................................................ 

● اگه در موقعيتي قرار بگيريد كه انساني از شما كمك بخواد و اگر بهش كمك نكنيد ممكن باشه اون بميره چه مي كنيد؟
مجسم كنيد در كوهي بلند و در ميان طوفان مجبور به اين انتخاب شويد.
اگر كمك رسوندن به اون در اون شرايط حتي به قيمت جونتون تمام بشه ؟
اگه به خاطر كمك كردن به اون تنها شانس خودتون براي رسيدن به قله اي كه در چند قدمي شماست و ممكنه ديگه شانس رسيدن به اون رو نداشته باشيدرو از دست بديد چكار مي كنيد؟
انتخاب سختيه نه؟ اينجاست كه انسان خودشو مي شناسه .
اگر كمك نكنيد آنها مي ميرند و اگر قدم به جلو بگذاريد جان خودتان در خطر خواهد بود
مي خواهيد يكي از اين افراد رو بشناسيد اين صفحه رو بخونيد تا ببينيد بعضي ها چقدر روحشون بزرگه.
 

●....................................................................................

● به لطف باران و برف بالاخره كوه هاي شمال تهران بعد از مدتها به خودشون برف ديدن .
زمستان پيش برف خيلي دير اومد و خيلي زود رفت .
چند سالي مي شه برف مرز در تهران بالا رفته .برف مرز به ارتفاعي مي گن كه بالاتر از اون برف ثابت مي شينه و پايين تر از اون آب مي شه .
برف مرز امروزه تهران در حدود ارتفاع 3000 متر است . 
ايران داره يك دوره گرمايي رو پشت سر مي گذاره و نمي دونم عاقبت اين كار چه خواهد شد.
در كوه هاي مرتفع ا يخچالهاي ابدي دارن كوچيك و كوچيك تر مي شن .
تابستان امسال در منطقه علم كوه ديدم زبانه اصلي يخچال اسپيلت ذوب شده .
اين زبانه عمودي كه حدود 300 متر طول داشت نيست شده 
و هيچ اثري ازش نيست .
بود. باورش برام خيلي مشلكه 
مي ترسم اگه وضع به همين منوال پيش بره تا چند سال ديگه همين يخچالها کم تعداد رو هم از دست بديم .
 .......................

Thursday, November 01, 2001

 ● حسين درخشان خدمت بسيار بزرگي به همه ما ها كرده , شايد همه ما چيزهايي به ذهنمون مي اومد و مي آد كه اگه ثبت شون كنيم حداقل براي خودمون مفيده ولي بدلايل زيادي اين كار رو انجام نمي ديم .اما وقتي بدوني جايي هست كه مي شه توش نوشت و نوشت اونوقته كه روزهات رنگ ديگه اي به خودش مي گيره . بخشي از ذهنت هر روز معطوف به اين مي شه كه چي بنويسم 

و مجبور مي شي كه فكر كني و و عادت مي كني به فكر كردن....
مرسي حسين آقا